ببین میتونی واسه دو دقیقه، همونطور که رو تخت دراز کشیدیم، سرتُ روی سینه م بذاری و هیچ حرفی نزنی و لئونارد کوهن خیلی آروم بخونه و من چشمامو ببندم یه دونه سیگار بکشم؟ مهم نیست قبلش چیکار کردیم، یا بعدش چیکار می خوایم بکنیم. می تونی؟میتونی واسه دو دقیقه، از ذهنم بیرون بیای و تبدیل به یه آدم واقعی بشی و اجازه بدی من با موهات بازی کنم و تو چشمات بمیرم؟ اصلاً مهم نیست شبیه زنِ ملوان زبل باشی یا مادربزرگِ هاکلبرفین! فقط واسه دو دقیقه آدم باش! دو دقیقه آدم باش، سرت رو بذار رو سینه م و بذار سیگارمو بکشم... بعدش هر غلطی دلت خواست، بکن!
راستش خوب که فکر میکنم میبینم مهم نیست که باشی یا نباشی. یعنی دروغ چرا، اتفاقاً خیلی هم مهم هست که نباشی. بودنت فقط باعث میشه که دنیا بیخودی خوب بشه. دنیایی هم که بیخودی خوب باشه تا به خودت بیای می بینی که با خودیش چقدر مزخرفه! بیا با هم خوب باشیم، همدیگه رو دوست داشته باشیم، به هم عشق بورزیم، با هم مهربون باشیم. پس لطفاً گورت رو گم کن. سر همین چهار راه که رسیدیم تو به راست بپیچ، من به چپ. ادامه ی این راه رو می خوام تنها برم. من نشونیِ کافه ای رو دارم که میزها و قهوه ها و سیگارهاش یکنفره است!
پ.ن : اولش یک پی نوشت نوشتم با این مضمون که : روانشناسی نکنید لطفاً. بعد یک پی نوشت دومی نوشتم با این مضمون که : حال همه ی ما خوب است،ببخشید همه ی حال ما خوب است می خوای باور بکن می خوای باور نکن! بعد خواستم یک پی نوشت سومی هم بنویسم که ننوشتم. بعد یک نگاه به همه ی پی نوشت ها کردم، ازشون خوشم نیومد زدم همه رو پاک کردم!
بعضی از این دخترهای مردم اینقدر الهه وار خلق شده اند که هر جنبنده ای را تحت تاثیر قرار میدهند. حتی مرده را زنده میکنند. زنده را مرده میکنند. خلاصه همان ها که کشته مرده میدهند. حتی نظرشان هم مسیحایی ست. چه برسد به دمشان .منظورم همان هایی ست که کافه بازند. همان ها که بعد نوشیدنی شان روژ میزنند. همان ها که روژ زدنشان هم مختص خودشان است.همان ها که انگشتان کشیده شان احتمالا نشانه پیانیست بودنشان است. بازی مکس پین را یادتان است؟ همان که موقع شیرجه زدن در صحنه های اکشن دکمه ای داشت که زمان را کشدار میکرد و آرام میکرد. زمان را کند میکرد. همان ها که ته روژشان احتمالا دکمه ای دارند که موقع نقاشی آدم را رام میکند. زمان را کند میکند.
همان ها که عطرشان بوی تمام عطرها و سیگارهای کافه را تحقیر میکند. همان ها که با برخورد لبشان با فیلتر سیگار اثر هنری درست میکنند. همان ها که میشود از رویشان عروسک ساخت. از همان عروسک هایی که هیچ بچه ای حق بازی کردن با آن ها را ندارد. همان هایی که شاید هدف از خلقتشان جلوه ی زیبایی نیست. احتمالا مظهر دست نیافتنی بودن اند. همان ها که دل میبرند. همان ها که دل میسوزانند. همان دست نیافتنی هایی که با زیر چشمی ها و نشانه ها و کنایه ها ظاهرا دست یافتنی تر از آنچه فکر میکنیم به نظر میرسند. همان هایی که برای همه مان پیش آمده که ببینیم و بخواهیم و برسیم و باشیم اما چشم بسته ایم و نخواسته ایم و گذاشته ایم و گذشته ایم و رفته ایم.
پس چه بهتر که تنها باشی سر میز تک نفره بنشینی و .....
پشت هیچستان، چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته ب
یایید، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من...
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
سهراب
تنهایی تنهایی تنهایی و ..............
تاکنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه "تنهایی"شایسته رفاقت باشد.
662093 بازدید
63 بازدید امروز
296 بازدید دیروز
3153 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian