می ترسم باران ببارد اما یادت را ...
می ترسم یادت را بر خاطرم دیگر نبارد ...
کاش لحظه ها را ورق می زدی
و به پریشانی نگاهم یادت را هدیه می دادی
یادی که بـا باران آخرین دیدارمان
زیر چتر پریشانی باد جا ماند ...
تو را بر باور کوچه ها
بر سایه های گم شده
قسم خواهم داد
نامت را به یادگار بر خاطرم حکاکی کن
تو این روزها همیشه در سفری
می ترسم چمدانی با خود برای برگشتن به همراه نداشته باشی
پس بیا و مرا به خاطر بسپار
می شنوی
آهای ، فلانی
تو که آرام آرام دور می شوی
با توام ...
یادت تا همیشه با من است
بیهوده می گریزی ...
واقعا دست مریزاد فوق العاده بود ولذت بردم
ممنون از مطالب زیباتون
زمین برای هیچ یک از ما باز نمی ایستـــــــد از گردش ..خودت را با زمین همسان کن .وگرنه تیغ های برنده ی روزگار بال و پرت را می برد
زیبا نوشته بودی
موفق باشی داریوش خان.
662088 بازدید
58 بازدید امروز
296 بازدید دیروز
3148 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian