هایده با سوزمیخواند ...تا بجای نیرنگ ها رنگ تمنا میگرفتی ،میگرفتی... گلهای رنگارنگ شماره پانصدو نمیدونم چی چی.
از لای صندلی تویوتا کمری بادِ یخ به پهلوهام سقلمه میزنه .یاد پیکان قراضه هایی که تو سرزمین اصلی سوار میشدیم و باد از صدجاش میومد تو میافتم.امروزبا تاکسی خطی دارم میرم تا محیط تکراری کار رو تا عصر تحمل کنم .
بین راه یه مسافر پیاده میشه .تا بیاد پول تاکسی رو حساب کنه اونطرف خیابون موضوعی نظرم رو جلب میکنه که میتونه موضوع ساخت یه فیلم کوتاه باشه مثل این.
یک لانگ شات از یک دستشویی عمومی در محوطه ی پارک
دوربین جلوتر می آید. یک مِدیوم شات از مردی چهل و هفت ساله، با صورتی آفتاب سوخته، پیشانی پر چین و چروک و دستهایی زشت و بی ریخت. رو به رویش پسری نه ساله نشسته که از لحاظ خصوصیات ظاهری انگاری همان مرد است که با فتوشاپ چهار ایکس کوچکترش کرده ای. حالا یک ایکس بالاتر یا پایین تر!
روی تکه ای موکت سبز رنگ کهنه نشسته اند و با کمی نان مشغول وَر رفتن با آخرین اثرات حلیم چسبیده به ته کاسه هایشان هستند.
کلوز آپ :
پسر : بابا، چرا ما باید جایی زندگی کنیم که مردم میان دستشویی می کنن؟
پدر : نه پسرم. ما از اول همین جا زندگیمون رو می کردیم. بعدش اینا تصمیم گرفتن بیان برینن تو زندگی و دنیای ما!!
مدیوم شات : نان ها تمام شده و با انگشت افتاده اند به لیسیدن حلیم ته کاسه شان!
لانگ شات : نمای بیرونی یک دستشویی عمومی در یک محوطه ی پارک
خانم بهانه حق با شماست ممنون
خانم یاقوت خوشحالم میبینمتون
خانم نیکی
راه دشمن همه نشناخته ایم
تیشه بر راه خود انداخته ایم
جان کلام رو از زبان نیما گفتید . سپاس
به یاد نیما
کچَبی
کچبی دید عقابِ خودسَر
می بَرد جوجککان را یکسَر
خواست این حادثه را چاره کند
ببُرَد راهش و آواره کند
کرد اندیشه و کرد اندیشه
برگرفت ازبرخود آن تیشه
رفت از ده پی آن شرزه عقاب
پل ده را سر ره کرد خراب.
راه دشمن همه نشناخته ایم
تیشه بر راه خود انداخته ایم
....!!!
بيا باز هم خودمان را به نفهمي بزنيم
گاهي بفهمي
نفهمي ....
نفهمي اوج فهم است
مطلبی که زحمت کشیدید فوق العاده است
بر خلاف کوتاه ومختصر بودنش باردار یک دنیا معانیست
البته واسه کساییکه واقعا زخم خورده ی این دنیا و آدمهای درونش هستند
قطعا نوشته ی شما واسه دلهای زخمی خیلی خیلی دلنشین و قابل درکه
سپاسگذارم....بهانه صادقی
لطفا کامنت قبلی را حذف کنید
زندگی اگر دشوار است...من از آن سخت ترم
زندگی سخت نیست…
زندگی تلخ نیست…
زندگی همچون نتهای موسیقی، بالا و پایین دارد
گاهی آرام و دلنواز، گاهی سخت و خشن
گاهی شاد و رقص آور، گاهی پر از غم.
زندگی را باید احساس کرد…
زندگی را باید با همان نتهای بالا و پایین ساخت
تا که از تکرار خسته نشویم
تا که دل، گاهی شکستن را یاد بگیرد
تا جوانهی احساس، گوشه قلبها خشک نشود…
668560 بازدید
263 بازدید امروز
620 بازدید دیروز
6530 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian