لمیده یله بر نقشِ لچکترنجْ یکبر
آبِ دهانْش سُریده بر شیارِ نوِ کنارِ لب
گل انداخته لُپهاش تازه، کرکهاش نامرئی،
در عصری مدرسهای
با کیفِ شلختهاش، تکیهکرده بر بخاری،
و لباسِ فرم، ناتوان از تسرّیِ چروکهاش به پوست:
خوابش برده کودک،
جوانترین عضوِ ساختمان،
آپارتمانِ جنوبیِ برِ خیابان.
گلهای فرش خوابش را خیالاتی کردهاند
حوالیِ سیدخندان، ضلعِ جنوبِ شرقی، بعد از دبستان:
مرد را میبیند
مردِ دستفروش را با صورتکِ خفّاش
مردِ هشت ساله "کنارِ پیادهرو میخوابم بچه"
از جعبههاش خرما میآرد بیرون مرد تعارف میکند
و جیغی صامت از گلوی پسر
―همزمان که زاغچههایی نوپَر از گوشتِ خرما―
بیرون میزند.
با پوزهی شغال، انگار پیِ ضیافتی وعدهدادهشده، میپرند
و آسمانِ فرازِ پلِ عابر
در هیئتِ صفحهی ترحیمی بزرگ
به تپش میافتد.
حوالیِ سیدخندان
ضلعِ جنوبِ شرقی
نرسیده به دبستان
روز مقدّر است به پایان برسد؛
روزِ اُخرایی بر گونههای عابران میگذرد.
و حوالیِ سیدخندان
ضلعِ جنوبِ شرقی
نه کمی آنسوتر:
واحدِ پنج، در آپارتمانِ جنوبیِ برِ خیابان،
پلکِ پسر
میپرد مدام.
پیِ رفقاش میگردد حدقه
در حیاطِ مؤدبِ مدرسه
و معلمش، "تو دیگه داری مرد میشی پسرم"، دست بر شانهاش میزند،
شانهی شاگردِ اوّل،
بوسه میزند
بر شقیقهی پوسیدهی پدر ―قول داده بود― در عکس
قول میدهد بر آن پوست خواهد کشید روزِ محشر
همزمان
که اسکلتهای زنانی را که بعدها دوستشان خواهد داشت
با انحنا و حریر منقّش خواهد کرد
مرگ،
که بر قالیچه خفتهست
و با شُشهای کودک
خرناس میکشد
ـــــــــــــــــــــــــــ
میلادکامیابیان
.
بانو یلدا
متاسفم
شادی جاودان همراه " شادی " نازنین شما درسوی دیگری از گیتی، پادافره و مزد صبر مادرانه شما در این سوی جهان یگانه آرزویی است که برای شما دوست گرامی در ذهن مرور میکنم
روزهای اول پاییز و دیدن پسربچه های کولی به دوش ...گیج . گنگ و گول با آینده ای نامعلوم و نامطمئن انگیزه ی انتخاب این متن بود
در ضمن شکسته نفسی نکن خانوم .مرام شما بالاتر از هر سواد و اطلاعاتیه
داریوش عزیز
راستش نفهمیدمش
بگذار به حساب بی سوادیم
667694 بازدید
17 بازدید امروز
869 بازدید دیروز
5960 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian