به قاصدکها ،به جنگلها، به سنجاقکها، يادِ مرا برسان
آنجا كه رسيدي ...محبوبهی شبی که در موهایت پنهان کردهام را به باد بسپار. برای خودت بهترین شال آن حوالی را بخر. هر صبح شعر" قاصدک و سبلانک" را با صدای بلند برایم بخوان، من میشنوم... خیالت راحت. آنجا اطلسی هم هست؟ باران هم دارند لابد! مواظب دستهایت باش ... بارانشان بيرحمتر است. بستنی یادت نرود؟ آخ داشت یادم میرفت ... "بوی پیراهنت"، این یکی را با خود نبر. در چمدان هم كه جا نميشود ... فکر من هم باش آخر، این یکی كه به ما میرسد؟!! شوخ چشمیهایت را هم با خود ببر، من به آنها احتیاجی ندارم، یعنی دیگر احتیاجی ندارم. یادت باشد با صدای بلند بخند، آنجا کسی آن را عیب نمیداند ... به زندگی، به عشق، به خاطرات، به نامهربانیهای این روزها بخند. به شاپرکها انعام بده، بگذار برایت باشکوه تر پرواز کنند. با مردی که برایت گیلاس شراب میآورد، مهربان باش، او در حال كار روزانه است و با لبخند تو خستگياش را از ياد ميبرد. از هجوم سرخوشیها لذت ببر و چون كودكان حرف مادرانه هيچ كسي را گوش نكن... تا ميتواني جواني كن و خوش بگذران ... فقط دست ملایم باد را رها نکن، مبادا که گم شوی... مگر جز تو، من گم کرده دیگری دارم؟ صبح ها زود از خواب بیدار شو ... مواظب باش از اتوبوس جا نمانی ... به ابرهایشان خیره نشو، نمیخواهم تو را برای هميشه آنجا نگه دارند؛ ( اين يك باور خرافاتي بسيار قويست ...) "ابرها هر چه بخواهند، همان اتفاق می افتد".اگر برنگشتي خودت را ملامت نكن، دنیا بزرگتر از این حرفهاست.( اگر چه بدون تو كوچك و شايد هيچ). دلم برايت تنگ ميشود ... دوستت دارم بعضي وقتها مزه بيشتري دارد ... مثل لحظه آغاز يك سفر ... همان كه هميشه از آن ميترسيدم... آدم را هوايي ميكرد ... و اينبار هم شايد...!
چقدر لطیف
چفدر لطیییییییییف
درود اول راجع به سیگار : دو چیز مهم ترین نگرانی شخصی منه اول سیگار دوم قهوه و کلی میخرم قهوه 2 کیلو و حالا 5 کیلو که گرانتر نخرم و سیگار 6 باکس 57=150 پاکت برای یک ماهم هر وقت کم اوری خبرم کن / شوخی سیگار را هرگز توسیه نمکی کنم اما من از والدینم و بچه هایم و خدا و همه رسولان و وابسته هاشون بیشتر دوست دارم و هرگز هم تنرکش نمی کنم و چون دوستش دارم هزینه اش را هم میدهم 5 سال کسر عمر و بجای 5 کیلومتر دو 2 کیلومتر ما ر ا بس اما بوی سیگار را با هواکش و پنجره ها و اسپری معطر جبران می کنم و خودم هم لباسهایم را هر روز عوض و حموم می کنم و سرو صورتم را می شویم تا بوی بدش را به حد اقل برسونم خوش باشید امتا سیگاری نشوید تا بر گردم نظر دومم را بدهم
قاصد ک ها در باد می روند، حرف های بزرگ بر باد
با سپاس فراوان از شما دوست عزیز و محترم
فوق العاده بود مثل همیشه
گرچه نزدیکی ولی دوری چو ماه اسمان یاوری در پیش چشم ورهزنی اندر نهان دانم این را عاقبت روزی ز مهرم بگسلی بهر ان دم از کنون در دل کنم دادو فغان
یاد آن روزها , که یک واژه کوچک همه ی ذهن مرا پر می کرد و به آن می بالیدم ,
که چه پربارم
من یاد آن روزها , که چشم و روحم پر انرژی و پر از شادی بود و حتی گوشه ی
قاصدک از غم و ماتم زدگی سینه ام سنگین است روزم از هاله غم رنگین است
چون غروب ابدی دلتنگم با شب تیره ترین هم رنگم
روز بودم که شدم در دل تیره شب زنده به گور در سیاهی شده ام من گم و گور
میزنم داد از اعماق یکی گور سیاه از پس پرده تاریک گناه
دیدگانم پر اشک
سینه ام لانه ویران شده جغدک درد چهره ام زردتر از برگی زرد
روزگارم سیه و تاریک است سایه مرگ مرا نزدیک است
663524 بازدید
3 بازدید امروز
982 بازدید دیروز
3469 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian