×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× im only responsible for what i say not for what you understand
×

آدرس وبلاگ من

cardinal.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/cardinal2

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

خر ما از........


مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده...

 

مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از بیرون کشیدن آن درمانده.
مساعدت را ( برای کمک کردن ) دست در دُم خر زده قُوَت کرد ( زور زد ).
دُم از جای کنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست که � تاوان بده !�
مرد به قصد فرار به کوچه یی دوید، بن بست یافت.
خود را به خانه ایی درافکند.
زنی آن جا کنار حوض خانه چیزی می شست و بار حمل داشت ( حامله بود ).
از آن هیاهو و آواز در بترسید، بار بگذاشت ( سِقط کرد ).
خانه خدا ( صاحبِ خانه ) نیز با صاحب خر هم آواز شد.

مردِ گریزان بر بام خانه دوید. راهی نیافت، از بام به کوچه ایی فروجست که در آن طبیبی خانه داشت.
جوانی پدر بیمارش را به انتظار نوبت در سایه دیوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود آمد، چنان که بیمار در جای بمُرد.
پدر مُرده نیز به خانه خدای و صاحب خر پیوست !

مَرد، هم چنان گریزان، در سر پیچ کوچه با یهودی رهگذر سینه به سینه شد و بر زمینش افکند.
پاره چوبی در چشم یهودی رفت و کورش کرد.
او نیز نالان و خونریزان به جمع متعاقبان پیوست !

مردگریزان، به ستوه از این همه، خود را به خانه قاضی افکند که � دخیلم! �.
قاضی در آن ساعت با زن شاکیه خلوت کرده بود.
چون رازش فاش دید، چاره رسوایی را در جانبداری از او یافت و چون از حال و حکایت او آگاه شد، مدعیان را به درون خواند .

نخست از یهودی پرسید .
گفت : این مسلمان یک چشم مرا نابینا کرده است. قصاص طلب می کنم .
قاضی گفت : دَیتِ مسلمان بر یهودی نیمه بیش نیست.
باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند !
و چون یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید، به پنجاه دینار جریمه محکومش کرد !

جوانِ پدر مرده را پیش خواند .
گفت : این مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد، هلاکش کرده است.
به طلب قصاص او آمده ام.
قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است، و ارزش حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است.
حکم عادلانه این است که پدر او را زیر همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرود آیی، چنان که یک نیمه جانش را بستانی !
و جوانک را نیز که صلاح در گذشت دیده بود، به تأدیه سی دینار جریمه شکایت بی مورد محکوم کرد !

چون نوبت به شوی آن زن رسید که از وحشت بار افکنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامی جایز است که راهِ جبران مافات بسته باشد.
حالی می توان آن زن را به حلال در فراش ( عقد ازدواج ) این مرد کرد تا کودکِ از دست رفته را جبران کند. طلاق را آماده باش !
مردک فغان برآورد و با قاضی جدال می کرد، که ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دوید .

قاضی آواز داد : هی ! بایست که اکنون نوبت توست !
صاحب خر هم چنان که می دوید فریاد کرد :مرا شکایتی نیست.
محکم کاری را، به آوردن مردانی می روم که شهادت دهند خر مرا از کره گی دُم نبوده است
.
پنجشنبه 6 بهمن 1390 - 12:04:09 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ava

avanikooseresht

http://pastooyedeleman.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 7 بهمن 1390   1:32:31 PM

سلام آقا ایرج در مورد نظری که برای یکی از پستهای اخیر این وبلاگ گذاشتید با شما موافق نیستم ....ولی از اونجایی که نمیخوام فضای وبلاگ داریوش عزیز بیش از این متشنج بشه ....خدمت میرسم وبلاگ خودتون عرض میکنم

http://jlali.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 7 بهمن 1390   12:50:43 AM

خدا حافظ دوستان منم دارم میرم

از همتون ممنونم امیدوارم حلالم کنید اگه تنها دوستم برگشت منم می یام اما اون برایه همه نوشته که داره میره

دوستون دارم

بای

ava

avanikooseresht

http://pastooyedeleman.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   11:39:00 PM

سلام

فقط میتونم بگم حتی یک مطلب باری به هر جهت تو وبلاگ شما رو نمیشه پیدا کرد که صرفا رفع تکلیف باشه و جلب کننده نظر دوستان

مطلب اخیرتون یکی از بهترینها بود ...تلنگری به ژرفای اندیشه انسان با بیانی خواستنی وبه شیوه ای خواستنی تر

من اگر واعظ شرع بودم غبطه خوردن به جایگاه انسانهایی شریف و بی چشم داشتی چون شما را از فرائظ واجب بر می شمردم....شاید ضمیر ناخودآگاه افرادی چون من کمی از غفلت وتنبلی بیزاری میجست

سپاس فراوان.

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   9:53:49 PM

 درود..... اول اینکه بنده دیشب گرفتار شدم و تا ساعت ده امروز نتونستم بیام تو سایت.....دوم اگر فراموش نکرده باشید در رابطه با فیلتر وبلاگم به فاصله کمتر از یک روز متوجه اصل قضیه شدم و این رو به شما هم اعلام کردم وبعد از اون هیچ کجا بنده حرفی راجع به این مطلب عنوان نکردم.....و همچنین بعد از افتتاح اولین وبلاگم مطلبی با عنوان اگر دین ندارید آزاده مرد باشید که هنوز تو سوابق موجوده گذاشتم و با زبان  خودم اصل جریان رو اعلام کردم....بنده با هیچ احدی تعارف و بده و بستانی ندارم ....سهمم رو تا این سن تو تمام عرصه ها بیشتر از خیلی از مدعیان وطن پرستی ادا کردم و هیچ ادعایی هم ندارم و همینطور هم ریالی بابت خدماتم دریافت نکرده و نمیکنم از همین صفحه هم از نامردان و نامردمان و آدمخوران واندیشه خوران و کاسه لیسان و وطن فروشان و ایران فروشان و انسانهای ارزانی که تحت لوای دین یا  لیبرالیسم .....خدا پرستی یا لائیک بابت معیشت وجود منحوسشون ایران و ایرانی رو چوب حراج میزنن اعلام برائت و بیزاری میکنم.....در تمام سالهای عمرم نقطه سیاهی درج نشده بجز سرشاخ شدن با حرف زور در هر عرصه ای....اما هر باوری که داشته باشم از ساحت انسانیت و مدنیت و ادب خارج نشده و همچنان فریاد زنده باد مخالف من سرلوحه باورمه ....چرا که اگر بناست که من هم از ادبیت طرف مقابلم در صورت پرده دری استفاده کنم ....حداقل اتفاقی که افتاده اینه که من رو تا سطح خودش پایین بکشه و این کم اتفاقی نیست ....این بود که دیروز اینهمه از شما خواستم که خلاف مطالب و خط مشیتون از اون ادبیات سخیف استفاده نکنید.....از اینکه من به وب شما بیام یا شما نیاید هیچ اتفاقی نمیفته و نا امتیازی در این مساله نهفته اس نه کسر شانی اما موضوع تعامل و هم اندیشی و استفاده از افکار هم هست که این مطلب رو مهم میکنه وگرنه هر کدام مخاطبان خومون رو داریم .....واقعا از ته دل آرزو میکنم با اون هوش و فراست و قلم تجدید نظر کنید و آستانه تحملتون رو بالاببرید و زبونتون رو ولو در مقابل فحاشیهای دشمن آلوده نکنید 

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   9:22:14 PM

تاسفتم عشقه...همه رقمه پایه طنزتم...ببینم تا کجا میای؟

http://sheraz.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   8:42:12 PM

به عنوان یه فرد عاقل برای شما متاسفم

yag

yaghotsaeedy

http://yaghot.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   7:52:27 PM

 چه زیبا و پر معنی

http://faryad-sokot.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   6:13:13 PM

درود بر اقا داريوش

بعضي مواقع در سرشت اين ادمي زاد مانده ام.

پايدار باشي اقا داريوش

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   5:48:49 PM

قدر لحظات خود را بدانید.



"دیروز"
گذشته است؛

............من با سکوت حرف میزنم توباگلوله

http://jlali.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   3:10:12 PM

سلام ممنونم از وب قشنگتون جالب بود موفق باشین


http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   2:29:12 PM

درود داریوش جان من این حکایت خرمن از کرکی دم نداشت را چند سال پیش شنیده بودم ولی یادم رفته بود! یاد اوری شد و سپاس ، حکایتیست!؟ بنازم به قدرت زن!؟ که چه معجزاتی را خلق میکند!؟ زنانگی حاکم بر قاضی و قاضی حاکم بر همه!؟ والا خرمن هم از کرگی دم نداشت ما رفتیم تا حکم قاضی حاضر نشده!؟ - با سپاس

http://parvaz.baxblog.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   1:39:35 PM

چهار چیز است که قابل بازیابی نیست:

سنگ پس از پرتاب شدن،

سخن پس از گفته شدن،

فرصت پس از، از دست رفتن

و

زمان پس از سپری شدن

http://parsmemar.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   1:35:02 PM

مرسی داریوش

جالب و اموزنده

http://milid.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   12:20:54 PM

سلام دوست عزیز ممنون از شما حکایت جالبی بود امید وارم که موفق باشی

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 6 بهمن 1390   12:21:19 PM

آخرین مطالب


جان من است او


big bang


فانتزی بُعد یازدهم


its a mans


it takes



infinity


اولین قانون جهان


soridan


fantasy


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

658898 بازدید

364 بازدید امروز

449 بازدید دیروز

4865 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements