خدایا ....به زانو در آمدم

سپاس و تشکر از حضور تمامی دوستان.....ایرج خان  ...ممنونم....عسل بانو......لطف داری ممنون از دست گلت .. دست گلت دردنکنه..راضی خانوم مرسی از شعر قشنگی که انتخاب کردی...داداش منصور قصه ..قصه ی جبر و اختیاره....ممنون از حضورت   حسین جان..خوشحالم که میای...حاجی اسمش سهراب بود تو این سریال.یه دونه قورباغه داشت.....قابل شما رو نداشت حاجی....راضی خانم مجددا مرسی....مریناز خانم ..خدا بد نده خستگی چرا....یه سفر بری حالت خوب میشه..همیشه موندن خوب نیست گاهی باید رفت.تا موندگار شد.......سرکار خانم بهانه..مثل همیشه لطف شما شامل حال این صفحه و این حقیره.....مهران جان خوشحالم که به مذاقت خوش اومد....حاجی اجی مجی نه...بی بی دی بابی دی بو!!!!!.آقا بابک خوش اومدی کم سر میزنی اما خوشحالم میبینمت..میلاد جان بازم خوشحالم بهانه ای پیدا شد تا بیای احوال پرسی.....خواهر نرگس خاتون....عمده اختلاف بین ابنا بشر که باعث پا گرفتن عقاید و تفکرات و مکاتب مختلف در طول تاریخ شده همون قصه قدیمیه که انسان مجبور یا مختار........به نظر شما چی؟؟ جبر یا اختیار؟؟؟.

انسانهای آزاده شکسته دل و پر غرورن..فرق بزرگ آدمها در همین رنجهاس و عاملی که انسان رو بالا می بره همین رنجها...رنجیده نباش برادر...دنیا همینه

درود آقا داریوش.

میگم شما لباستون قرمز نبود؟

اومدم عرض ادب و مطلب خونی.

با اجازه.

ارادت ..حاجی

درود بر شما

حاجی رنگ تمثالمون عوض شد ....خودمون همون بیرنگه بیرنگیم

خسته شدم از تقدیر

آقا داریوش جدیدا خوب شعر می گین. خیلی زیبا بود. 

درود بر داريوش خان

همچنان در افق به نگاره مي نشينم

ولي به جز نفرت و غم از ريزش ريز ريزابرها چيزي نصيبم نخواهد شد.

همچنان در باد به نگاره مي نشينم

در ان نيز خشمي سر به فلك كشيده نصيبم مي گردد.

اه چه بايد كرد

سراغ اتش مي روم

تا شعله هاي ترويز و دورويي را دوچندان كند

از اين نيز نصيبي براي دلم حاصل نشد

جز نفرت

جز نيرنگ

جز خيانت

چه بايد كرد ؟

به سراغ خاك با اين همه سكوتش روانه شدم؟

حتي اونم به رويم نگاره اي خوش نكشيد

خاكم مرا تهي دستي بيش حساب مكرد.

گفت ترويز براي همان زمين است نه خاك اكنده ازسكوت

باز سر همان حرف ماندم

سكوت بهترين نغمه و ترانه ي زمين

با تشكراز داريوش خان گرامي

...دریا های طویل

دشت های بی حساب

محدوده های بیشمار

صخره های

ثابت و عاصی

این همه اند

دلیل بر دوری دلها

تو بخند ای دلقک تقدیر

زنکه این تصویر درد آور

از قلم تو رقم خورده...

نمی دونم شعر از کیه امیدوارم من وببخشه