×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× im only responsible for what i say not for what you understand
×

آدرس وبلاگ من

cardinal.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/cardinal2

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

بخوانیم

هربار که سال نو فرا میرسد، باز از خودمان میپرسيم که چه کاری امسال نخواهيم کرد يا چه کاری را به شکلی ديگر انجام خواهيم داد. حالا بياييد امسال به جای اين که برای خود برنامه بگذاريد که در سال جديد سالم‌تر غذا بخوريد و يا اين که بيشتر ورزش کنيد، تصميم بگيريد که کسی که در حق شما مرتکب خطا شده را ببخشيد. بيشتر مردم فکر می‌کنند بخشش دشمن و گذشت از خطای او، کار راحتی نيست. فکر نکنيد مشکل از شماست، مسئله اين است که شما انسان هستيد و چنين کاری برای انسان سخت است.

هرگونه بخشش به لحاظ احساسی و عاطفی سخت است و آن هم به يک دليل خوب فرگشتی است: يک انگيزه روانی به يک پاسخ بدون شرط به هرگونه استثمار با فروتنی يا تسليم شدن، نمی‌تواند شاهد فرگشت و تکامل باشد. چيزی که ما بيشتر در طبيعت شاهد هستيم، نوعی از تلافی در پاسخ به تخلف يا پافراترگذاشتن از حدود است يا اين که به طور کل بی‌اعتنايی کرده و به آن بی‌توجه باشيم. بخشيدن اما کار سختی است چون فرگشت ما را به انگيزهای روانشناسانه مجهز کرده که جلوی اين که بقيه از ما سوءاستفاده کنند را بگيرد. ساده‌ترين راه برای اين که از آدم ديگر سوءاستفاده نشود يا مورد استثمار قرار نگيرد هم اين است که نبخشد و به جای بخشيدن، او هم در مقابل ضربتی وارد کند. پس هرگونه بحثی در مورد بخشش را بايد با آن حس درونی به تلافی کردن آغاز کرد. البته گفتنی است هميشه خشونت آميخته به نفرت، پاسخ وسريع يک شخص در مواجهه با بی‌عدالتی نيست. بيشتر مواقع ما عصبانی و خشمگين می‌شويم اما نفرت سرتاپايمان را نمی‌گيرد. بيشتر مواقع دنبال نوعی تنبيه هستيم که به طرف نشان داده شود اشتباه کرده ولی به دنبال نيست و نابودی رقيب خود نيستيم. اين راهی است که ما را به سمت مقابله به مثل منفی هدايت می‌کند. معنايش هم در خودش نهفته است: اگر به من آزاری وارد کنی، من هم به همان اندازه آزارت داده و حالت را جا خواهم آورد. بر خلاف "انتقامجويی"، مقابله به مثل منفی برای اين طراحی شده که رفتار طرف مقابل را تغيير دهد(بازدارندگی قوای فردی و جمعی مانند قانون و پلیس از هنجارشکنی) و نه اين که او را از بين ببرد.

نپذیرفتن قالب هایی به جز آنچه هر کدام از ما در آن قرار گرفتیم و توجه بی حد و حصرمان بر خود و خودمحوریتِ مفرط مهم ترین شاخصه برای آغاز هر مخاصمه ای را رقم میزند. یکی از قدم‌های اول در اندیشه انتقادی این است که پا را از دایره فکری خود فراتر بگذاریم. اگر در دایره فکری خودمان باشیم، خیلی راحت همه چیز را نه تنها قضاوت کرده که برایش حکم هم می‌دهیم. بیرون آمدن از این دایره کمی تمرین و استمرار می‌خواهد. یکی از این قدم‌ها برای بیرون آمدن از این فضا، حس ابهت و شکوه است.

خیلی از ما از گرفتاری در زندگی روزمره خود با خبریم، شاید حتی چند بار در روز هم به خود بگوییم باید این چرخه را عوض کرد،‌ دیگر از فردا این کار را نمی‌کنم یا از فردا برنامه خود را عوض خواهم کرد ولی خوب، روز دیگری می‌آید و ما همان روال قبلی را داریم دنبال می‌کنیم.

این‌جا قرار نیست که بگوییم پس چه کار کنیم؟ با این همه مسئولیتی که به گردن گرفته‌ایم پس چه کاری از ما برمی‌آید؟ اما قرار است قدم به قدم این مسیر را برویم. 

یکی از چیزهایی که به تدریج به ما کمک می‌کند از فضای خودمان بیرون برویم، قرار گرفتن در حس ابهت و درک تدریجی آن است. یک مثال ساده، وقتی نگاهی به تصاویر کهکشان راه شیری دارید، چه حالی به شما دست می‌دهد؟ وقتی به تصاویر ارسالی از تلسکوپ هابل نگاه می‌کنید، چه حسی دارید؟

یکی از بهترین راه‌ها بررسی ستاره‌ها و صور فلکی است. اما این فقط یک قدم برای بهبود اندیشیدن نیست. تحقیق علمی کارشناسان نشان می‌دهد ما با حس ابهت و شکوه، بهتر می‌توانیم ارزش‌های ذهنی خود را بررسی کرده و تفکرات خود را تغییر دهیم. شاید اشاره ی ناخواسته  به حضور خداوند در آسمان ها و توجه آدمی به فضای لایتناهی بالای سر ریشه در همین آموزه دارد.

(خانم"جنیفر آکر" محقق بررسی حس زندگی و تفکر خوشبختی در دانشگاه استنفورد، تحقیقی در همین زمینه انجام داده است. خانم آکر البته تحقیقات زیادی در این زمینه کرده است. مهم‌ترین تحقیق او،‌ تاثیرگیری خیلی زیاد ما از داستان است. 

چرا؟ به گفته خانم آکر چند دلیل دارد. یکی این که داستان‌ها به طور شخصی با ما رابطه برقرار می‌کنند. دیگری این که برای ما قابل درک هستند و آن را به شکلی به خود مرتبط کرده و شخصی‌اش می‌کنیم و دیگر این که آغوش ذهنمان برای پذیرش داستان باز است. به همین دلیل هر درسی و یا هر دانسته‌ای با یک داستان همراه شود،‌ خیلی ارتباط قوی‌تری با شنونده خواهد داشت.) 

این مساله مهمی نه برای مخاطب که برای داستان نویسان و داستان پردازان است. هرچه باشد، هر ایدئولوژی و هر تفکری با یک داستان مطرح می‌شود و با همان داستان است که مخاطب و پیرو پیدا می‌کند. (تاثیرافراطی آموزه های ایدئولوژیک روی انسان بر قالب "داستان" استوار است ودر نهایت عامل ترس از خدایان یا وعده به پاداش خدایان اهرم کنترل طبع سرکش آدمی است که متاسفانه درجوامع پیچیده ی امروزین بازخوردی نداشته ومانع از پیامدهای پیش رو نمیشوند)

تمرین برای دریافت لحظات ابهت و شکوه به ما کمک می‌کند نوعی شوک به  ذهن خود وارد کرده و در فضایی که ایجاد می‌شود، بهتر اولویت‌هایمان را ارزیابی کنیم. اگر شما هم مثل دیگر شهروندان به دنبال کار و زندگی و وام و پرداخت قرض و قبوض و شهریه مدرسه و دانشگاه فرزندانتان هستید، این مشکل تنها شما نیست. همه آن را به شکلی تجربه می‌کنند. 

به زبان دیگر، تحقیق خانم آکر می‌گوید هرچه به شما کمک کند احساس کنید که به واقع در این جهان چقدر کوچک هستید و یا چه جز‌ء کوچکی هستید،(بازدارندگی از این اندیشه که مرکز صقل خلقت هستید و ادعاهای واهی مبنی بر همه چیز دان بودن و تمرکز حول محور"من")  دستیابی شما به حس خوشبختی و شادی را تقویت خواهد کرد. با نگاه به یک کوهستان بزرگ یا یک بنای ارزشمند معماری یا یک دستاورد بزرگ یا یک کشف ویژه، برای مدتی شما از دایره فکر خود به بیرون پرتاب می‌شوید. 

در تحقیق خانم آکر از بینندگان خواسته شد به شماری از تبلیغات تلویزیونی نگاه کنند. درصد زیادی از کسانی که به تبلیغی مرتبط با حس شکوه و ابهت نگاه کردند، حس شادی بالاتری داشتند. وقتی شما ابهت را حس کنید، به زمان حال وصل می‌شوید. وقتی در زمان حال باشید، لحظه را درک می‌کنید و ارزش آن را بهتر می‌فهمید. 

همچنین با حس ابهت،‌ می‌بینید که به شکل عجیبی صبر و طاقت شما هم بالا می‌رود. وقتی هم حس صبر بالا داشته باشید هم بینش بهتری خواهید داشت و هم شادی را به شکل بهتری حس خواهید کرد. 

حس شکوه، بیشتر یک حالت ذهنی است. وقتی به زمان حال وصل شویم، شعور بهتری خواهیم داشت. برای همین بد نیست چند نوبت در شبانه روز به آسمان،‌ ستاره‌ها،‌ دستاوردهای بزرگ، آثار تاریخی و هنری شاخص مراجعه کرده و یا در مورد آن ببینید و یا بخوانید. 

fotografia_czarno_biala_54

چهارشنبه 28 مرداد 1394 - 12:47:02 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 12 شهریور 1394   4:41:37 PM

مریم جان خوشحالم از بودن هرازگاهی ات

شاید حق با تو باشه دوست من

... شاید

http://maryam2012.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 12 شهریور 1394   10:38:11 AM

Likes 1

داریوش عزیز

گرچه بخشش بخشی از ذهن آدمی رو آسوده می کنه ولی شخصا بعد از این همه زندگی به نتیجه ای رسیده ام که زاپنیها می گویند. انتقام تعادل را در دنیا حفظ می کند. شاید دقیقا نه به اون معنا که در ذهن ایرانی ما هست ولی دنیا به سمت تعادل پیش می ره و نظر شخصی من اینه که بخشش گرچه گاهی البته گاهی بزرگوارانه است ولی چیزی رو تغییر می ده که انتقام اون رو به سمت تعادل پیش می بره.

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 شهریور 1394   9:36:05 AM

Likes 1

سرکار خانم یلدا لطف شما مستدام

ایرج خان درود

سپاس از توضیحات تکمیلی شما

http://2darajahzireshab.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 8 شهریور 1394   6:55:39 PM

Likes 1

سپاس از حضور شما خوشحالم كه مينويسيد

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 6 شهریور 1394   4:56:03 PM

Likes 1

 با درود بر شما داریوش گرامی، مطلب پخته ای مرقوم داشتید، اصولن کینه حسد / دشمنی قبل از اینکه بر مخاطب ضربه بزند مانند خوره درونی به جان فاعل می افتد! مگر اینکه در یک واکنش انی بدون طرح ریزی و بطور طبیعی(ناشی از فرگشتی) واکنش گردد،شاید برای جوانترها یخورده سخت باشد اما بقول بزرگان لذتی که در بخشش نهفته است در انتقام نیست، و اگر یخورده دایر دیدمونو وسعت بدهیم خواهیم یافت که هر کنشی از طرف هر فردی که موجب ناراحتی مون میشود را باید در داده های اون فرد جستجو نمود و طبیعی د انست : وردیهای هر فرایند +داداه های به ان فرایند = خروجی ان به عبارتی قطعات ورودی پیکان و فرایند مونتاژ ان میشود پیکان در مقایسه با مرسدس بنز = هر دو طبیعی و هر کدام کیفیت تعریف شده خودشونو دارند و مشتریهای خاص خودشونو، در خصوص انسان نیز بطور نسبی و با توجه و زمان و شرایط همین مصداق را دارد ممنون مطلب جالبی بود مثل همیشه

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 31 مرداد 1394   7:19:18 PM

Likes 1

نیکی جان سلام . خوشحالم میبینمت خانومی. حق با توئه . تو این خراب شده دیگه حسی واسه نوشتن و بودن نمیمونه .

خانم بهانه مرسی از ستاره و اینا...

خانم سوگل چی شد عوض شدی مثه بارباپاپا؟!

به هرحال از تعریف و تعارف شما مرسی

ارسال پيام

شنبه 31 مرداد 1394   1:59:43 PM

Likes 1

زیبا بود و و متفکرانه بخشیدن به یقین روح و دل بزرگی میخواد...

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 29 مرداد 1394   7:02:16 PM

Likes 1

 

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 29 مرداد 1394   12:59:45 AM

Likes 2

سلام. خوبه که هنوز حس نوشتن دارید. موفق باشید.

آخرین مطالب


جان من است او


big bang


فانتزی بُعد یازدهم


its a mans


it takes



infinity


اولین قانون جهان


soridan


fantasy


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

659296 بازدید

356 بازدید امروز

406 بازدید دیروز

4948 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements