کتاب مذکور با این عبارات آغاز شده است
در زمان های بسیار قدیم، در سرزمینی بسیار
دور به نام غربستان (کنایه از قبرستان) که
امروز بعید است بر روی کره زمین
نام و نشانی از آن باقی مانده باشد، پادشاهی
کاملا معمولی به نام "ممول" بر مردمی
معمولی حکومت می کرد.
سپس نویسنده داستانی را روایت می کند که
احتمالا شباهت هایی با وضعیت کشور داشته
که منجر به جمع آوری سریع این کتاب شده
است.
کتاب مذکور در چهارده فصل تهیه شده که
عناوین برخی از فصول آن عبارتند از:
همه گذشتگان همه جور فحش بوده اند
کسی که بیشتر می بیند ، بیشتر می دزدد
پادشاه، بچه محل خداست
دزدی کار زشتی است ، مگر برای اهداف متعالی
ویرانی، مقدمه آبادنی است
دشمن چیز مفیدی است اگر کم آوردید خودتان درست کنید.
- یادتان باشد این جمله کلید همه برنامه ها؛سیاستها و تصمیمات ماست:مردم عادت میکنند.
- دزدی کار زشتی است مگر برای اهداف متعالی
- بهترین زمان برای دزدی روز روشن است...هیچ کس به جابجائی در روز روشن و ملاء عام گمان دزدی نمی برد
-«پادشاه یعنی خدای روی زمین»٬ «اطاعت از پادشاه اطاعت از خداست» و «فرمان خدا و پادشاه یکی است»
- «دشمن یعنی کسی که شما میتوانید همه ضعفها و کاستی هایتان را به گردن او بیاندازید»«دشمن یعنی کسی که وقت و بی وقت به او فحش بدهید بی آنکه جواب فحش بشنوید»«دشمن چیز مفیدی است٬ اگر کم آوردید٬ خودتان درست کنید»
- طوری برنامه ریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند
- برای هر نقص و کاستی و کمبودتان معجونی از دلیل و حکمت و فلسفه درست کنید