×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× im only responsible for what i say not for what you understand
×

آدرس وبلاگ من

cardinal.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/cardinal2

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

خُرما ،مسیح و برده های زمان


crowd55ک.jpg

در این وانفسای جنون و جهالت ، در این تکاپوی جنازه های عاریه و دراین هیاهوی برده های زمان بیایید همه گی زانو بزنیم و دست به دعا برداریم، تا مسیح ظهور کند. دنیا پر از مرده هایی شده که فقط نفس می کشند و حرفهای مرا نمی فهمند. دنیا پر از خاطراتی شده که شب ها از پس هر کوچه خنجر می کشند و آدم ها را سر می برند. دنیا پر از خاطراتی شده که بی صاحب توی خیابان ها پرسه می زنند و در عزای صاحبان شان، خرما تعارف می کنند... ما به دمِ مسیحاییِ مسیح نیاز داریم، تا بیاید و بدمد در کالبدِ بی جانِ صاحبانِ خاطراتِ بی صاحب. نسل خرما ها را منقرض کند. بر سر هر چهار راه درخت سیب ی بکارد...بیایید همه گی زانو بزنیم و دست به دعا برداریم، تا مسیح ظهور کند. در کالبدِ بی جانِ خدا بدمد، تا دوباره زنده شود، جان بگیرد، بهشت و دوزخ و گزمه هایش را بی خیال شود، پایین بیاید و سیبی بخورد، تا زمینی بشود. آنوقت یک میلِ بافتنی و کاموا دستش بدهیم تا برای هزار سالی که خواب بود و این همه آدمِ بی دل آفرید، دل ببافد!

بیایید همه گی زانو بزنیم و دست به دعا برداریم...

چهارشنبه 30 بهمن 1392 - 2:51:15 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   4:06:55 PM

خانم بهانه ممنون از شما دوست من

خانم نیکی

دریغا قصه ی پرواز

بربال شعری که نمیدانست

درپستوی قفس سینه ات

هزارهزار دیوِ قناری پوش

خفته بود

آنچه خدا مینامی اش همواره تصویری ساخته و پرداخته ی ذهن آدمیست .در هر عصر و دوره ای . از انواع ارباب در غرب کهن تا بت پرستان جاهلیت تا سه گانه پرستان و دوگانه پرستان و در نهایت یگانه پرستان.همه و همه بت ها و رب النوع هایی به انحصار درآمده هستند که هر آیینی مضامینی در توصیفشان عرضه نموده . گاه این قیاس تا بدانجا نزول پیدا میکند که همچو انسان مملو از تمامی شهوات و غرایض و نفسانیات اند .خشمگین میشوند،انتقام میگیرند.پاداش میدهند. رشوه میپذیرند و حتی پارتی قبول میکنند.

وهر چیزی هستند این خدایان جز آن اثیر و جوهره و ماهیتِ غیرقابل درک و فهم برای بشر.

پس این خدایگان میخورند و میخسبند و غفلت میکنند و اشتباه. .از سویی اولین و مهمترین عامل درکِ این پدیده استفاده از ابزار عقل و منطق وفکر است . قاعده بر این است که ماده جز ماده را قادر به فهم نیست پس ابزاری از جنس دل میباید تا لمس کرد حضور لطیفش را بر گونه های گل انداخته از شرم دخترکی که برای اولین بار مورد ستایش مردی واقع شده و در حرکات مواج پالهای زیبای سنجاقک و پینه های دستِ مردی خسته از تلاشی روزمره.

ودر نهایت قطعه ای ادبی با ابزار واژه ها به گونه ای سمبلیک پدیده های پیرامون را به تصویر میکشد نه رئالیسم.

سپاس از همراهیِ همیشگی شما دوست گرامی

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   10:29:39 AM

 با تشکر از دوست فهمیم و ارزشمندم جناب اقای داریوش عزیز

این گلها تقدیم به شما

 

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   10:27:53 AM

 

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   10:22:47 AM

 

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   10:20:37 AM

 

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   10:20:06 AM

 می گفت: "آدم باید توی زندگی اش تمام پل های پشت سرش را خراب کند؛ تا از خودش یک مرد بسازد؛ تا از خودش برای خودش یک بت بسازد؛ و وقتی که تنها شد به افتخار خودش شمع روشن کند و عود دود کند."

 اما یک نفر هم پیدا نشد که در جوابش بگوید: مرد حسابی! دُرست است که آخرش چیزی برایت نمی ماند جز تنهایی، و دُرست هم هست که کلاً چیز خوبی ست و حتی کُلفت می کند پوست آدم را؛ اما خب بت ترین ِ بت ها را هم خورد وُ خاکشیر می کند، این تنهایی ِ بی پدر و مادر.

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   10:19:34 AM

 کاش میدانستی خدای مهربان که تمام آن روزهای ابری که مسیح می گریست.و طولانی و سخت هم می گریست،از خداییت هیچ کم نمی شد اگر دمی دست هایش را می گرفتی و حرف هایش را می شنیدی.

کاش میدانستی خدای مثلا مهربان،که در بین آن همه بنده پرمدعا،هیچکس برای تو مسیح نمی شود..

http://www.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 30 بهمن 1392   7:44:08 AM

سلام ممنون از نوشته زیبای شما. خداوند خواب نبوده و آدم رو بی دل نیافریده شاید عقل و منطقی بودن رو باید بیشتر در وجود آدم لحاظ می کرده و شاید هم فوت کوزه گری رو نمی دونسته! ولی شاید با این همه تدبیرش فکرش رو هم نمی کرد که این موجود دوپا سر خودش رو هم بخواد کلاه بذاره! به قول شاعر:

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم همان یک لحظه اول، 

که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان،

جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یکدگر، ویرانه می کردم!

با همه این حرفا به یاد نوشته مارک تواین می افتم " آدم به جرم خوردن گندم با حوا شد رانده از بهشت، اما چه غم حوا خودش بهشت است."

آخرین مطالب


جان من است او


big bang


فانتزی بُعد یازدهم


its a mans


it takes



infinity


اولین قانون جهان


soridan


fantasy


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

659543 بازدید

603 بازدید امروز

406 بازدید دیروز

5195 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements