شاید هزارمین باراست که میگویم، شالِ قرمز ات دیوانه ام می کند، و این همه ی داستان است. داستانی که چند روز است نمی توانم بنویسمش. اصلاً بگذار کلمات کم بیاورند، فرار کنند، یا خیابان های خاکستری، هزاران هزار سال کش بیایند. بگذار کلماتم تکراری شوند، یا نه! اصلاً بگذار خودم هم تکرار بشوم زیر دست و پای مردم دود گرفته ی شهر! بگذار این داستان نوشته نشود یا مثلاً شاعری پای چند کلمه ی ناتمام دیوانه شود. تنها بگذار که بنویسمت. مهم نیست که پر از تکرار و تکرار شود، هر روز که این خیابان را قدم بزنی، می نویسم ات. از زیر سنگ هم که شده، کلمه جمع می کنم و به پایت می ریزم. رنگ ات می کنم. رنگی ات می کنم. هر بار که این خیابان را قدم بزنی، سطل سطل رنگ به پایت میریزم. و اینگونه است که شالِ قرمز ات دیوانه ام می کند.
شالِ قرمز ات دیوانه مان می کند. من و گاوهای اسپانیا! همین که از پشت سایه های چرکین و خمیده ی عابران، ریش ریشه های شال ات به زمین می رسد، پیاده رو ها را خون می گیرد. سایه ها کنار می روند. تو با لوندی تمام تاب می خوری و گاوهای خشمگین سر به دیوار می کوبند. من کلاهِ مکزیکی ام را سر می گذارم. پر از حس داغ و تند سالسا می شوم گُر میگیرم. Malaguena salerosa را فریاد می زنم. در خون می رقصیم. سالسا. گفته بودم شالِ قرمز ات دیوانه ام می کند، نه! دیوانه مان می کند. من و گاوهای اسپانیا!
ممنون از راهنماییتون یه دونه دارم! ولی .........
سلام ممنون از این عاشقانه زیبا. منو یاد زن قرمز پوش میدون فردوسی انداخت! سالها پیش شنیده بودم ولی خیلی وقته که یادم رفته بود و با خوندن این پست دوباره یادم اومد. دل ما رو هم آتیش میزنی با این نوشته هات جناب داریوش!
خانم بهانه سپاس از تصاویر زیبایی که در پست قبل گذاشتید با عرض پوزش به دلیل سنگین شدن صفحه و پایین بودن سرعت امکان کامنت گداشتن نبود . باز هم ممنون
649837 بازدید
133 بازدید امروز
30 بازدید دیروز
927 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian