خاطراتت را از لابلای ذهن غبار گرفته ام جدا میکنم .برگ ، برگ و به درون آتیش شومینه خاکستر میکنم .عطر تنت اینجا پیچیده، روی مبل ها، لای قاب عکس ها، پشت برگ های تقویم کنار میز، روی عقربه های ساعت اتاق، که با هر ضربه ی ثانیه اش طوفانی از عطرت برپا می کند. عطر تنت اینجا نشسته، لا به لای گرد و خاک این میز کهنه، زیر فرش ها، روی تار عنکبوت گوشه ی سقف، با هر ضربه ی پای عنکبوت ها، بارانی از عطرت توی اتاق می بارد. تقویم ورق می خورد، ثانیه ها می کوبند، عنکبوت ها به رقص می نشینند، من از عطرت آبستن می شوم.
عطر تنت اینجا خانه کرده، لای تار و پود لباس هایم، توی زیر سیگاری، پای این سیگارهای نیمه سوخته، که در هر کامشان انبوهی از عطرت را در هوا می پراکنند. من پای هر کام، در رقص هر دود، از عطرت آبستن می شوم. کلمات روی انگشتانم نطفه می بندند و روی بخار پنجره به بار می نشینند.
فردا رهگذرانِ همیشه ی این خیابان کلمات خیس خورده ی پنجره ای را زیر لب زمزمه می کنند :
اتاقم هوایش را با تو قسمت کرده
تو را هر لحظه نفس میکشم
خاکستر میکنم
دود میکنم
دود می کنم
دود می کنم...
649801 بازدید
97 بازدید امروز
30 بازدید دیروز
891 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian