رویای دیشبم را بر میدارم
و در یخدان میگذارم
تا روزی روزگاری
که بابای سپیدمویی شدم،
رویای قشنگ یخ زده ام را بیرون بیاورم،
آبش کنم،گرمش کنم،
و انگشتان سرد سالخورده ام را
در آن بگذارم
یک آدم برفی برای خودم درست کردم،
آنقدر گرد و خوشگل که فکرش را هم نمی توانی بکنی.
بعد فکر کردم برای خودم نگهش دارم،
و پیش خودم بخوابانمش.
برایش لباس خواب درست کردم،
یک بالش هم برای زیر سرش.
دیشب دیدم گذاشته رفته،
اما پیش از رفتن، جاش رو خیس کرده بود!
.
شاد بودن را از آدم برفی بیاموزیم
که با یک پا و دو دست چوبی در سرمای زمستان
به عمر کوتاه و تنهایی اش می خندد
با سپاس فراوان از مدیر محترم وبلاگ
جناب داریوش خان عزیز و محترم
درود داریوش جان ، دیروز از ساعت 18 تا 23 مهمانان عزیزی داشتم و پست قبلی را از دست دادم ،غیبتم را خواهی بخشید ،رویاهای شیرین و از دست دادنشون!وتکرارشون!تمامی نداره سپاس هر دو پست طبق معمول جالب بودند
مریم خانم....مرسی از حضور دوباره شما
خدا نکنه خانم ایشالا تا هر وقت دوست دارید زنده باشید
و اینکه بر مبنای حال هر روزمان نقاشی میشوداین صفحه
اگر کمی سرد است ببخشید
چه سردی داره این شعر و عکس با هم. یاد مرگ خودم افتادم. آخه همیشه فکر می کنم یه روز سرد برفی که زمین خیس و سرده من می میرم.
اقا داریوش خیلی تو تن آدم نفوذ می کنه این نوشته
ممنون
649811 بازدید
107 بازدید امروز
30 بازدید دیروز
901 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian