×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× im only responsible for what i say not for what you understand
×

آدرس وبلاگ من

cardinal.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/cardinal2

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

بچه گانه

ماهی سیاه کوچولو                                                                                                                         یادش بخیر کلاس چهارم ابتدایی بودم اولین بار که این کتاب رو خوندم...یه معلم داشتیم مارکسیست بود البته بعدها فهمیدم مارکسیست کیلویی چنده....اما آدم خوبی بود....تازه انقلاب شده بود ریخته بود کنار خیابونا انواع کتابهای ممنوعه و نشریاتی مثل چلنگر و جیغ و داد و امثالهم...این کتاب رو همون معلم بهم داد خوندم.شاهکاری از مرحوم صمد بهرنگی....نمیدونم چی شد...یهو یادش افتادم دعوتش کردم اینجا....یه کوچولوش رو گذاشتم دوست داشتید بخونید                                                                                                                                                            شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه می گفت:

یکی بود یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو بود که با مادرش در جویباری زندگی می کرد.این جویبار از دیواره های سنگی کوه بیرون می زد و در ته دره روان می شد. خانه ی ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی بود؛ زیر سقفی از خزه. شب ها ، دوتایی زیر خزه ها می خوابیدند. ماهی کوچولو حسرت به دلش مانده بود که یک دفعه هم که شده، مهتاب را توی خانه شان ببیند

مادر و بچه ، صبح تا شام دنبال همدیگر می افتادند و گاهی هم قاطی ماهی های دیگر می شدند و تند تند ، توی یک تکه جا ، می رفتند وبر می گشتند. این بچه یکی یک دانه بود - چون از ده هزار تخمی که مادر گذاشته بود - تنها همین یک بچه سالم در آمده بود.

چند روزی بود که ماهی کوچولو تو فکر بود و خیلی کم حرف می زد. با تنبلی و بی میلی از این طرف به آن طرف می رفت و بر می گشت و بیشتر وقت ها هم از مادرش عقب می افتاد. مادر خیال میکرد بچه اش کسالتی دارد که به زودی برطرف خواهد شد ، اما نگو که درد ماهی سیاه از چیز دیگری است

یک روز صبح زود، آفتاب نزده ، ماهی کوچولو مادرش را بیدار کرد و گفت:

مادر، می خواهم با تو چند کلمه یی حرف بزنم.

مادر خواب آلود گفت: بچه جون ، حالا هم وقت گیر آوردی! حرفت را بگذار برای بعد ، بهتر نیست برویم گردش؟

ماهی کوچولو گفت: نه مادر ، من دیگر نمی توانم گردش کنم. باید از اینجا بروم.

مادرش گفت : حتما باید بروی؟

ماهی کوچولو گفت: آره مادر باید بروم.

مادرش گفت: آخر، صبح به این زودی کجا می خواهی بروی؟

ماهی سیاه کوچولو گفت: می خواهم بروم ببینم آخر جویبار کجاست. می دانی مادر ، من ماه هاست تو این فکرم که آخر جویبار کجاست و هنوز که هنوز است ، نتوانسته ام چیزی سر در بیاورم. از دیشب تا حالا چشم به هم نگذاشته ام و همه اش فکر کرده ام. آخرش هم تصمیم گرفتم خودم بروم آخر جویبار را پیدا کنم. دلم می خواهد بدانم جاهای دیگر چه خبرهایی هست.

مادر خندید و گفت: من هم وقتی بچه بودم ، خیلی از این فکرها می کردم. آخر جانم! جویبار که اول و آخر ندارد ؛همین است که هست! جویبار همیشه روان است و به هیچ جایی هم نمی رسد.

ماهی سیاه کوچولو گفت: آخر مادر جان ، مگر نه اینست که هر چیزی به آخر می رسد؟ شب به آخر می رسد ، روز به آخر می رسد؛ هفته ، ماه ، سال...

مادرش میان حرفش دوید و گفت: این حرفهای گنده گنده را بگذار کنار، پاشو برویم گردش. حالا موقع گردش است نه این حرف ها!

ماهی سیاه کوچولو گفت: نه مادر ، من دیگر از این گردش ها خسته شده ام ، می خواهم راه بیفتم و بروم ببینم جاهای دیگر چه خبرهایی هست. ممکن است فکر کنی که یک کسی این حرفها را به ماهی کوچولو یاد داده ، اما بدان که من خودم خیلی وقت است در این فکرم. البته خیلی چیزها هم از این و آن یاد گرفته ام ؛ مثلا این را فهمیده ام که بیشتر ماهی ها، موقع پیری شکایت می کنند که زندگیشان را بیخودی تلف کرده اند. دایم ناله و نفرین می کنند و از همه چیز شکایت دارند. من می خواهم بدانم که ، راستی راستی زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا ، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ ، یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا می شود زندگی کرد؟...

وقتی حرف ماهی کوچولو تمام شد ، مادرش گفت: بچه جان! مگر به سرت زده ؟ دنیا!... دنیا!... دنیا دیگر یعنی چه ؟ دنیا همین جاست که ما هستیم ، زندگی هم همین است که ما داریم...

در این وقت ، ماهی بزرگی به خانه ی آنها نزدیک شد و گفت: همسایه، سر چی با بچه ات بگو مگو می کنی ، انگار امروز خیال گردش کردن ندارید؟

مادر ماهی ، به صدای همسایه ، از خانه بیرون آمد و گفت : چه سال و زمانه یی شده! حالا دیگر بچه ها می خواهند به مادرهاشان چیز یاد بدهند.

همسایه گفت : چطور مگر؟

باقیش رو خودتون برید پیدا کنید بخونید

چهارشنبه 11 مهر 1391 - 7:28:08 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://mohammadjalali.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 مهر 1391   3:09:03 PM

ممنونم عالییییییییییییی 

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 مهر 1391   9:40:40 AM

???? ??? ??????

???? ????? ??? ? ?????? ?????? ????? ?? ????? ?????????

??? ???? ???????? ?????

??? ?? ???? ???

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 مهر 1391   8:44:36 AM

????? ???? ?? ???? ???  ???? ????? ???? ??? ?? ???? ???? ???? ? ????? ????? ????? ??? ???? ????? ??? ?? ???? ??????? ?????? ????? ????? ? ?? ???? ?????? ?? ???? ???? ??? ? ???? ??? ?????

http://maryam2012.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 مهر 1391   8:44:08 AM

????? ??? ??????. ??? ??? ????? ??????. ???? ?????? ??? ???? ?? ???

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 11 مهر 1391   8:32:12 AM

?? ??? ????? ? ??? ????? ? ???? ? ?????? ? ?? ??? ?? ???????? : ????? ?? ?????? 52-56 ??? ?? ???????? ??? ?????? ? ????? ?? ??? ??? ??? ????? ???? ????? ???? ???? ? ???? ? ???? ?? ??? ?????? ? ?? ??? ???? ???????? ???? ?? ? ?? ???? ? ????(??? ?????? ??? ???? ?? ????? ??????? ?? ????? ???? ?? ???? ????? ???? ????? ????? ??? ??? ?? ???? ??????? ?? ???? ????? ?? ???? ? ?????? ???? ??? ??????? ????? ? ??? ?? ?? ??? ??????? ?? ???) ??? ????? ?????? ?????? ????? ???? ??? ???? ???? ?????? ? ???? ??? ?????  ???? ? ???? ????? ???????? ?? ?? ?? ????? ????? ??? ????? ?????? ? ???? ????? ?? ?? ????? ??? ??? ????? ?????? ? ??? ?????? ???? ?? ??????? ?? ??? ???? ???? ???? ???? ?? ??? ?? ???? ? ??? ????? ??? ??? ?? ??? ?? ???? ?? ?? ???? ??? ? ???? ????? ???? ???? ???? ???? ???? ??????

آخرین مطالب


جان من است او


big bang


فانتزی بُعد یازدهم


its a mans


it takes



infinity


اولین قانون جهان


soridan


fantasy


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

659139 بازدید

199 بازدید امروز

406 بازدید دیروز

4791 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements