وای داریوش جون اینجا هم که بوی جنگهای صلیبی داره میاد!!؟ یک کاری برای حلش بکن ،حاشیه داره متن رو می بلعه!؟

عشق تنها کار بی چرای عالم است

چه، آفرینش بدان پایان می گیرد

معشوق من چنان لطیف است،

که خود را به �بودن� نیالوده است،

که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد ،

نه معشوق من بود،

خاتم سکوت ...جدا متاسفم ....من علیرغم میلم ناچار به دخالت شدم دخالت من هم صرفا دفاع از خانم رها هست و اختلافات گذشته شما هیچ ارتباطی به من نداره ......اما من در عجبم انسانی که تو وبلاگش به منه بیسواد درس ایرانیت ....مدنیت.....ادب....بزرگواری .....بخشش....تحمل اندشه مخالف .....بلندی نظر  و مناعت طبع میده چطور تو عرصه عمل بهیچکدوم از این فضیلتها که شاخصه یک ایرانیه اصیل اونهم خانم هست  پایبند نیست و تا فیها خالدون پرده دری و هتاکی پیش میره......شما مدعی هستی طرف مقابل بی ادب و چاله میدونیه ....وشما با چه ادبیاتی مقابله میکنید؟؟....واقعا واقعا واقعا متاسفم.....اینهمه پارادوکس ....نشان از چیه خانم سکوت؟؟؟؟؟؟؟؟؟

می شه . من خودم هر نظری و دوست نداشته باشم همینطوری پاک می کنم. دوباره با دقت امتحان کن خانومی. مرسی من زورکی کلید دار خونه خودم هستم. کلیدتون واسه خودتون.

با اجازه مدیر وبلاگ

قابل توجه شاگردان محترم

خوب گوش بدین می خوام درس بدم

کلاس عمومیه

موضوع حذف نظرات

توی بخش ارسال مطلب به وبلاگ   تنظیمات وبلاگ را می زنیم  سپس از بالا پنجمین گزینه سمت راست حذف نظرها را مشاهده می نمایید و روی آن کلیک کرده سپس نظرهایی که دوست ندارید را پاک میکنید.

وسلام

درس تمام شد

آنهایی هم که عضو ویژه نیستند می توانند نظرها را پاک کنند. کاری ندارد که

دروود بر داریوش

خداحافظ

درود بر شما خیلی زیبا بود موفق باشید

مطالب خوبی بود احسنت

رضا دلبندم دیگه بریم قورباغه لالا.....جیش ..بوس.... مسواک...بقیه درس باشه واسه فردا

رضا ..دلبندم اون خشکه خشک ....میگن اونو از خشک دیوار بردار

نه دلبندم اون مشکه مشک ......میگن مشک پلو ..کوچولو کوچولو ترشه

نه  ولی اخریش اری هر چند ناتوان

سلام مردم

آره داریوش خان. من همچنان دیوانه ام هنوز.

قصد اینکه سر عقل هم بیام ندارم. نمیدونی چه عالمیه عالم دیوانگی

داریوش جان من کلا استعاره و ایهام رو خیلی دوست دارم...چون واقعا خیلی حرفها رو می برن تو لفافه ... واقعا باید اهل دل یا اهل فن باشی تا بتونی اشعار اینجوری رو رمز گشایی کنی ...قطعه شعری که آوردی به نظر من پر از ایهام و استعاره بود و رمز گشاییش یه مقدار مشکل... ولی زیبا بود

شاد باشی

من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم

دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم

قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم

عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم

کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می ترسم

سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم

من می ترسم پس هستم

این چنین می گذرد روز و روزگار من

من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم