×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× im only responsible for what i say not for what you understand
×

آدرس وبلاگ من

cardinal.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/cardinal2

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

قطار اسپانیایی


قطار اسپانیایی است که حرکت می کند
از گوادال کیویر تا اولد سویل
و وقتی شب فرو می افتد، صدای سوتش برمی خیزد
مردم صدایش را می شنوند که همچنان در حرکت است....

از آن پس، آنان کودکان شان را می خوابانند
درها را قفل می کنند و به طبقه بالا می خزند
چنین گفته شده است که روح مرده ای
آن قطار را ده هزار بار به عمق می برد

سوزنبان در احتضار بود و همه کسانش در کنارش بودند
خانواده اش می گریستند، ناقوس عزا را پیش از آنکه بمیرد به صدا آورده بودند
اما بالای بسترش کسی منتظر بود تا بمیرد
شیطان، با برقی در چشمانش
 چه خوب! خدا این طرف ها نیست تا ببیند من چه چیزی پیدا کردم
این یکی مال خودم است

خداوند ظاهر شد، همان زمان برقی زده شد و خود خدا ظاهر شد
بر سر شیطان فریاد زد: پس به شب بی پایان بازگرد
اما شیطان فقط پوزخندی زد و گفت: شاید من گناه کرده ام
اما لازم نیست برای من قلدری کنی
اول من گرفتمش، پس تو می توانی بدترین تلاشت را بکنی
او به اعماق زمین می رود

 اما شاید یک شانس دیگر هم به تو بدهم
شیطان این جمله را گفت و لبخند زد
آن نیزه مسخره را بینداز دور
اصلا بهت نمی آید
اسمش ژوکر است، اسم بازی اش پوکر
ما همین جا کنار تخت بازی می کنیم
و سر بزرگترین شرط ممکن قمار می کنیم
روح این مرده

و من گفتم: خدایا! مواظب باش! او دارد برنده می شود
خورشید در حال غروب است و شب فرا می رسد
این قطار مرگی به هنگام است، روح های زیادی در خطرند
آه! خدایا! او دارد برنده می شود

و بعد، سوزنبان ورق ها را بر زد
و به هر کدام پنج ورق داد
و برای خدا دعا کرد
وگرنه قطاری که باید هدایتش می کرد.....
... شیطان سه آس آورد و یک شاه
و خداوند در پی جور کردن استریت بود
او بی بی و سرباز و نه و ده دل داشت
و فقط یک هشت دل کم بود....

و خداوند یک ورق دیگر خواست
اما یک هشت خشت گرفت
و شیطان به پسر خدا گفت
فکر کنم می خواستی استریت کنی،
پس تا وقت باقی است یک ورق به من بده
تا ببینیم چه کسی شاه این بازی است
و در حالی که حرف می زد
از خرقه اش یک آس دیگر بیرون کشید...

اولین بلوف ، روح ده هزار نفر بود
و خیلی زود به پنجاه و نه تا رسید
اما خدا ندید که شیطان چه کرد
و گفت: همین کافی است
من تا صد و پنجاه تا اضافه می کنم
و برای همیشه به گناهانت پایان می دهم
اما شیطان فریادی بلند کشید: دست من برنده است

و من گفتم: خدایا! خدایا! اجازه دادی برنده شود؟
خورشید دارد غروب می کند و شب فرا می رسد
و این قطار مرگ همیشه به هنگام می رود، ارواح زیادی در قطارند
آه خدایا! نگذار برنده شود....

خوب! آن قطار اسپانیایی هنوز در حرکت است
از گوادال کیویر تا اولد سویل
و وقتی شب فرو می افتد، صدای سوتش برمی خیزد
و مردم از این که هنوز قطار حرکت می کند می ترسند...
و در دوردست، در گوشه ای
خدا و شیطان شطرنج بازی می کنند
شیطان هنوز تقلب می کند و جان های بیشتری را از خدا می برد
و خدا، باز هم بهترین تلاشش را می کند....

و من گفتم: خدایا! خدایا! باید برنده شوی
خورشید دارد غروب می کند و شب فرا می رسد
و این قطار مرگ هنوز به هنگام است، آه! روح من هم در قطار است
آه خدایا! تو باید برنده شوی...

چهارشنبه 18 مهر 1391 - 11:29:23 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 مهر 1391   11:57:16 AM

ایرج خان .....راستش ما همیشه و همواره اینچنین بودیم و قدر داشته هامون رو نمیدونستیم تا از میان برن یا ازمون دور بشن.....کلیدر....و تصویر یک زن ایرانی که شهامت ...سیاست...و درایت رو همراه با لوندی ..ظرافت و زیبایی به یکجا به تصویر میکشه .....طوری که تا مدتها تصویر خودساخته مارال تو ذهن آدم نقش میبنده و حتی بعد از گذشت سالیان بخشی از حافظه تاریخی...سیاسی و اجتماعی این خاک میشه.....اگر مجالی بود مطلبی رو به این نویسنده شهیر اختصاص میدم.....پوریا جان....آره موافقم من تقریبا همون سالهایی که این آلبوم و بخصوص این اهنگ تو بورس بود و مثل الان نت در کار نبود به زحمت معنی و ترجمه اش رو بدست آوردم و نمیدونی که تصویری که اونزمان تو ذهنم نقش بست با توجه به سن و سال و معلومات و تجربیات و باورهایی که هنوز مورد پرسش و چالش قرار نگرفته بود برام دیوانه کننده بود.....این   زمان توام بود با آهنگ دیوار پینک و ویدیوی آهنگ که اون وقتا روی وی اچ اس نوار کوچیک میومدو با چه مصیبتی تهیه میکردیم.....اما این آهنگ ....جدال بین خیر و شر....و بر خلاف اونچه که باور و ایدآل انسانیت هست همواره این شره که پیروزه ...ولو در ردای خیر....این شرطبندی خدا و ابلیس برسر انسان رو تو فاوست گوته به زیبایی هرچه تمام نقش کرده...گرچه اونجا هم در نهایت دکتر فاوست به سمت خدا برمیگرده اما در قراردادش با ابلیس که روحش رو در برابر قدرت بینهایت وجه المعامله قرار میده تمام زندگی و طی مسیرش تحت سیطره شیطانه......زیبایهای مکالمه خدا و ابلیس بر سر انسان و انسان و ابلیس در این اثر فراموش نشدنیه

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 مهر 1391   9:36:47 AM

درود : به دوستان پیشنهاد میشود : محمود دولت ابادی نویسنده و هنرمند تاتر را در فیس بوک رجوع و با این ابر مرد فرهنگ و ادب ایرانی اشنا شوید و لینکهای ویکی پیدیا و ... را باز کنید سپاس

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 مهر 1391   9:04:59 AM

سلام و روز بخیر خدمت دوست و استاد عزیز جناب بیهقی ...امید که ایام به کام بوده و از کسالت شما برادر عزیز کاسته شده باشه......آرزوی بنده سلامت شما بزرگواره.....خوشالم از حضورتون.......مریم خانم ممنون از ابراز لطفتون....سپاس

http://maryam2012.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 مهر 1391   8:56:12 AM

خیلی لذت بخش بود ممنون دوست من

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 مهر 1391   6:48:48 AM

سپاس از استاد من ایرج خان....خوشحالم که مورد پسند قرار گرفت .....پوریا جان قابل داداش رو نداره.... آهنگ (اسپانیش ترن از کریس د برگ)..... از شاهکارهای این خواننده انگلیسیه که مطمئنم هم میشناسیش هم بارها صداشو شنیدی.....به هر حال پیشکش

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 19 مهر 1391   1:15:01 AM

درود داریوش جان لذت بردم و ترجمه هم عالی بود : ما هم ارزو می کنیم که مردم بر شیطان متقلب پیروز شوند، راستی شیطان ما که همه کارتهاشو از استین بیرون کشیده!؟هم موزیک و هم کلام و هم خواننده عالیند - سپاس

آخرین مطالب


جان من است او


big bang


فانتزی بُعد یازدهم


its a mans


it takes



infinity


اولین قانون جهان


soridan


fantasy


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

658648 بازدید

114 بازدید امروز

449 بازدید دیروز

4615 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements