×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more
× im only responsible for what i say not for what you understand
×

آدرس وبلاگ من

cardinal.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/cardinal2

Access to the friends list is not allowed for anyone
× Access to this person's groups list is not allowed for anybody

Happy_Nation....

حاکم شهر سن پتلپورت...از خاطره خیلی بدش میومد دستور داده بود هرچی خاطره توی شهر هس رو بگیرن وقلم پاش رو بشکنن وپوست تنش رو بکنن وبعدش همین جوری زنده زنده زنده توی حلقومش سرب مذاب خالی کنند.آخرشم واسه اش... یه روز خوب اومد: روزی که دیگه تموم خاطره های شهر رو از دم تیغ گذرونده بود.خود مردم هم که از روز اول حاکم شدن ایشون..از خاطره گویی منع شده بودند...

حاکم شهر سن پتلپورت.. به شدت هرچه تمام ترخوشحال شد.واسه همین تصمیم گرفت که عروسیِ توی باسن شونزده و نیم متری اش رو به دنیای بیرون منتقل کنه.پس دستورداد یه جشن بزرگ برپا کنند و همه رو دعوت کرد.همّه ی همّه رو.بعدش یهویی وسط جشن .. علیاحضرت مفرح بیگم  که معلوم بود دمب زیادی به خمره زده... یهویی از دهنش پرید که: سرورم دیدی چطوری تخم وترکه ی هرچی خاطره رو از روی زمین ورداشتیم؟ یه دفه تموم فضای جشن شد عین دنیا..دقیقن  یازده و هشتصد وهفتادو پنج هزارم وسی وپنج میلیونم ثانیه.. بعد از نواخته شدن صور..توسط اسرافیل.همه خفه شده بودن ومِق از مِتِقِشون در نمیومد. حاکم شهر سن پتلپورت..فریاد کشید:   میرغَضَ َ َ َب  پَ کوجایی نفله؟...

الغرض از فرداش دوباره کار اعلیحضرت شروع شد.چون مردم همش توی خیابون وکوچه وبازار وگرمابه وگلستان وحجره که به هم می رسیدند..سر می کردند توی گوش هم وپچ پچ می کردند که:دیدی ملکه چطوری حاکم رو جلوی ما سنگ روی یخ کرد؟دیدی حاکم چطوری سر ملکه رو پخ پخ کرد؟ بعدش تمام جزییات مراسم رو واسه هم تعریف می کردند بعدنشم تا از هم جدا می شدند ..زنگ می زدند به موبایل میرغضب وهمدیگه رو لو می دادند.میرغضب هم میومد وسر هردوتاشون رو بنا به دستور شاه.. با ترک تشریفات قانونی.. پخ پخ پخ..

الغرض جونم واسه تون بگه که یه روزی شد که دیگه هیچ کسی توی شهر نموند... حاکم..همّه رو قتل عام کرده بود از کودک وجوون وپیر.حتا میرغضب رو.البته میرغضب خودش به مرگ داوطلبانه مُرد.کاملا خودجوش.. چون دیگه غیر از خودش وشاه کسی توی شهر نمونده بود وفکر می کرد که اگه قرار باشه وظیفه ی آخری رو انجام بده.. کشتن جناب حاکمه که اونم با اصول شخصی و درجه ی ذوبیّت میرغضب در وجود مشعشع حضرت حاکم..اصلن جور در نمیومد.واسه همین یه آمپول هوا به تخمش زد وتخمش باد کرد و چند دقیقه بعد ترکید...

جونم براتون بگه بچه های عزیز که حاکم حالا کنار پنجره وایساده..با یه اسلحه توی دستش.. و یه عالمه خاطره.. از خاطره ها و آدمهایی که کشته...

بالارفتیم پایین اومدیم هرچی بالاو پایین اومدیم فایده ای نداشت و قصه ی ما راست ودروغش معلوم نشد.چون از نظر منطقی.. جور درنمیاد که کسی از شهری که نه آدمی توشه نه خاطره ای.. خاطره ای داشته باشه. مگه این که بنا به خاصیت اوپن اِندِ داستان ها.. یه لحظه فکر کنین که راوی که منم.. همون خاطره کُش اسبق...آدمکش سابق... و

خاطره باز فعلیه: حاکم شهر سن پتلپورت...               

اینم ترجمه آهنگ....خواستم تو قسمت نظرها بذارم هر کاری کردم این قارقارک جواب نداد                                        

ملتِ شاد
ملتِ شاد زندگی می کنند در کشورهای شاد
جای که مردمانش فهمیدند
و در رویای انسانی کاملند.
(مردمانی که ) شرایط را رهبری می کنند بسمت رستگاری شیرین
برای مردمی خوب
برای ساختن برادری
 
سفری می کنیم در زمان
 
اندیشه مردمان تنها چیزیست که باقی خواهد ماند
و ما در طول زمان آموخته ایم از گذشتگان
که هیچ انسان شایسته‌ای آن نیست که جهان را به تنهایی اداره کند
مردم می میرند اما افکارشان نه
 
تبریک می گم به ملت ها
ما سفر می کنیم در زمان
سفر می کنیم در زمان
 
به آنها بگو  ما به دور دستها رفته‌ایم
به آنها بگو  ما به دور دستها رفته‌ایم
ملتِ شاد باقی ماندن
و من خواهم رقصید با تو
ملت شاد

سه شنبه 1 آبان 1391 - 7:00:52 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

https://www.asheghedaryaa.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 1 آبان 1391   6:41:29 PM

آقا داريوش يلام عرض شد جالب بود ، نشنيده بودم ، از آهنگ هاي قشنگ و نظرات خبت هم ممنونم ، باور كن گوش اين سلطان كر با تك تك اين آهنگ هايي كه توي وبلاگت پخش ميشه خاطره داشتم مخصوصا آهنگ قبلي كه فكر كنم از ( كريس ري ) بود.باز هم تشكر

پاينده باشي

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 1 آبان 1391   1:19:24 PM

من موزیک را دوست داشتم

هر چی باشه از پلنگ صورتی بهتره

اوت قصه را هم خوندم

کلاخه به خونش نرسید

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 1 آبان 1391   10:14:15 AM

استاد عزیز ایرج خان .....بله حق با شماست این داستان تکراریه تو شهر سن پتلپورت......از قصه های شیرینه کلثوم ننه اس که با اینکه بارها شنیدیمش اما هیچ وقت ازش چیزی یاد نگرفتیم و مرتب بازتولید میشه....ممنون از اظهار لطفتون.....پوریای عزیز.....ترجمه مان نمی آید....هرچه در خورجین با خودت بردی از این حوضخانه حلالت باشد    از شیر یارانه ای حلال تر......

بعدالتحریر: برای رفع ابهامات و شبهات و خفیات و خوفیات به پست قبل مراجعه شود....چاکرات المخلصین 

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 1 آبان 1391   8:13:33 AM

سپاس فراوان از همه عزیزان که در پست قبل ابراز نظر و لطف و راهنمایی و اصلاح نمودند.....دوست عزیز جناب عاشق مشخصات اهنگ ..خواننده و لینک دانلود رو براتون میذارم

Chris Rea - The Road To Hell

http://doholchi.com/1391/01/chris-rea-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%B3-%D8%B1%D8%A2/

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 1 آبان 1391   8:14:42 AM

موزیک و کلام عالی و سازگار با مطلب دست و قلمتون درد نکنه

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 1 آبان 1391   8:08:24 AM

درود داریوش جان ، چقدر این قصه اشناست!؟ نمیدونم مادر بزرگم این قصه را در کودکی تعریف کرده بود؟ یا در فیلمی؟ کتابی؟ خونده بودمش؟ هر چه هست اشناست انگار من هم نامم خاطره بوده که در رفتم و زیر خاک و خاشاکها قایم شدم و از زیر خاشکها یک چشمی  از درز های موجود نظاره گر بودم و شاید هم در خواب دیدمش!؟ سپاس که خاطرات منو زنده کردی و شکر که خاطره کش خودجوش خود زنی کرد و مرد

آخرین مطالب


جان من است او


big bang


فانتزی بُعد یازدهم


its a mans


it takes



infinity


اولین قانون جهان


soridan


fantasy


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

655721 بازدید

770 بازدید امروز

309 بازدید دیروز

2717 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements