ببین حاج رضا باز گفت. باز گفت بعد تو برو پر مرغای تو هوا را بگیر
نه حاجی نبودم حوضخونه تازه اومدم.....یه ذره گرم کنم ..میپرم
آفرین عمو جون یاد گرفتی.؟؟...حالا بدو برو بازی واسه امروزت کافیه
پنج انگشت میشود یک وجباااااااا
البت که همینطوره ..خونه بنده وجنابعالی نداره داداش اما این زنگ زد داشت در میرفت گرفتمش گفت خونه آقا رضا؟؟؟ دیگه اینجوری شد که دیدی....ما مخلصیم
نه بابا پاکش نکن...شوخی کردم ...تازه آدم که نباید از عنوان کردن حقیقت خجالت بکشه....پاکش نکنی ها
vayyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy
beram postamo pak konam aberoom raft
اشتباهی عوضی گرفتی دنیا خانوم خونه داش رضا دوتا کوچه پایین تره.......طفلک...گفته بودی فراموشی گرفتی من باور نکردم
eshtebah goftam
merccccc daruosh jan
درود آقا.اومدم عرض ادب یه نگاهیهم به مطلبت انداختم.خیلی باهاش حال کردم.
دمت گرم مشتی......کوچه باغای ....انگور و آلوچه رو عشقه اونم تو شب مهتاب
سلام جالب بود موفق باشید
"دلم دیوار میخواهد" حمید طاهری
دلم دیوار میخواهد
بدون آجر!
دیواری که فقط
تو آنسوی باشی و من اینسوی
ازش بالا برویم دوتایی
دستهای هم را بگیریم...... و از سیبهای آمده تا آن بالا...... بچینیم
و تو ........ستاره ات را .........روی آسمان....... نشانم دهی
که منم
و من آسمانم را ........نشانت بدهم
که تویی
تا...تو لبخندت را..... روی سیب نقاشی کنی
و من لبخندت را .....روی لبهایم نقاشی کنم
و تو باشی ومن...و...آسمون و تو و من!
دلم دیوار میخواهد
بدون دیوار!
تو بالایش بنشینی .....و من بالایش بایستم ،آسمان را آبی نقاشی کنم !
و زمین را کنارِ ماه
دست در گردن،........ سبز نقاشی کنم!
و جنگلی را .......هوا بکشم..... که باهم....... سبز تنفس کنیم
که ابرهایش
شبیه چشمهای تو....... جنگل را آبی کند
وقتی که چشمهایم را.... آبی میکنی
دلم دیوار میخواهد
بدون آهن!
تو دستهایت........... را به من بدهی!.
و من تورا .......تا خانه ای که بدون دیوار....... نقاشی کرده ام
به آغوش بگیرم ..............و پرواز را نشانت بدهم.!
دلم دیوار میخواهد
بدون پنجره!
تو آسمان را باز کنی............ و پرواز مرغهای دریایی را........... تماشا کنی
و من پرواز را نقاشی کنم بدون بال
و تو دستهایت را بازکنی........... و ادای مرا در بیاوری
دلم دیوار میخواهد
بدون کاغذ!
دیواری که......... هرچه خواستیم.......... رویش نقاشی کنیم!
تو من را در آغوشِ ............خودت تصویر کنی و
من تو را در آغوشِ ............خودم تصویر...
و تو باشی و......... من
و من باشم و ........تو
فلانی نوشت: دیوارهایم آجر شدند ، تورو خدا یه بار به خوابم بیا...
دادا از دور دور تا دور دور رو!
... وَ بمیرم
اما چنین نشد وَ نخواهد شد
حالت بعدیش این می تونه باشه که من وااااااااااااقعا حس می کنم سهمی ندارم که ندارم که ندارم
یا من حالم خوش نی قدرت درکم اومده پائین یا من درب و داغونم و دیگه کشش حتی بالا رفتن از دیوارو ندارم ..حتی به اندازه سهمم !!!
اگر سهمی مانده باشد...و
سلام پشت هر ترسي منفعطي هست هميشه وهر منفعتي نياز به تلاش داره مي مونه ديوار بلند بودن يا كوتاه بودنش بسته به طرز فكر ما در موقعيتهاي مختافمون داره اميدوارم مطلب شمارو درست فهميده باشم با بيان اين نظرم؟
هیچی حاجی وقتی یه مطلب طنز هم تحمل نمیکنن و حذفش میکنن ...بهتر اینکه آدم برگرده به دخمه ی هزار توی خودش و اباطیل خودشو ....چه میدونم توهماتش ... وصله پینه هاش رو بیاره بالا به اسم مطلب بریزه این تو.....شاید یا ازش سر درنیووردن و بیخیالش شدن یا دیدن دم کسی این تو گیر نیست دست از سر کچل این گوشه ی حوضخونه برداشتن.....همین
662018 بازدید
284 بازدید امروز
258 بازدید دیروز
3484 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian