سونات مهتاب

ساعت حول و حوش سه صبح است .امشب لب تاب را کول گرفته ام وآمده ام اینجا روی شنهای اسکله قدیم ولو شدم. کیش وشبهایش چیز دیگریست . خیالت کنارم نشسته و زل زده به بازتاب نورهای رنگارنگِ قایق تفریحی روی آب. دارم به این فکر میکنم که برای ادامه ی زندگی چیزهای زیادی لازم نیست. همین که تو باشی، کافیست. من دریا را از خدا قرض می گیرم. خدا پشت پیانو اش می نشیند و سونات مهتاب بتهوون را می نوازد. سیگارش را هم قرض می گیرم. همین که تو باشی، کافیست. بیا حرف نزنیم، نمی دانم چه کار کنیم، اما بیا اصلاً حرف نزنیم. آنقدر می نشینیم که خدا خسته شود، پشت پیانو گراند اش بخوابد. آنقدر می نشینیم که پایمان توی شن های ساحل فرو رود، ریشه بزند. ریشه هایمان را پیوند بزنیم به تمام آدمهایی که پایشان را فرو کرده اند توی شن های ساحل دریا. بیا حرف نزنیم، من هیچگاه شاعر خوبی نبوده ام. نه می خواهم از غروب آفتاب بر افق دریا بنویسم و نه از آواز غمگین مرغان دریایی. همین که تو باشی، کافیست. ساده بگویم، من یک دریا می خواهم، یک سیگار و تو...

پ.ن: الان که دارم دوباره می خوانم، می بینیم جز دریا و تو و سیگار، یک چیزی کم هست. یک بطری آب معدنی هم لازم است! تشنگی خفه شدم.

پنجشنبه 9 آبان 1392 - 4:12:31 AM

عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

نظر ها

daruosh

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 9 آبان 1392 8:02:13 PM

خانم نیکی شما واقعا به من لطف دارید اما

لطفا

Please

من فضلك

Gefallen

s'il vous plaît

请

कृपया

per favore

lütfen

از اطلاق عنوان استاد و از این قبیل به این حقیر خوداری کنید اینکه چرکنوشته های بنده مورد توجه و سلیقه شما قرار گرفته جای افتخار و مباهات برای بنده است ممنون از شما.

خانم بهار. ته سیگار چیزی از مروارید کم نداره تو آخر شب هایی که سیگار تمام کردی و هیچ مغازه ای باز نیست.

زینب جان مرسی از حضورت

و خانم بهانه . شما بزرگوارید این حقیر فقط و فقط از روی دست دوستانی چون شما سیاه مشق میکنم.ممنون از لطفتان

bahane

http://violetflower.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 9 آبان 1392 5:33:57 PM

با سلام و عرض ادب خدمت مدیر محترم وبلاگ

باید اعتراف کنم قلم فوق العاده ای دارید قربان البته اینو به طور مکرر ابلاغ کردم

اگه خاطرتون باشه یادمه اوایل که تازه وبلاگ زده بودم یه بار قلم خودمو با نوشته ی شما مقایسه کردم

یادمه یکی از کاربران هوشیار و نکته سنج سریع اومد و طی کامنتی خطاب بهم گفت بهانه خانم تو هنوز تو وبلاگت تشخیص نمیدی که متن لاتین را باید سمت چپ صفحه قرار بدی نه متن فارسی را .اونوقت چطور به خودت این اجازه را میدی که نوشته هاتو با جناب راستان مقایسه کنی .. منم با کمی تامل رو این موضوع واقعا خجالت زده شدم و به این نتیجه رسیدم که بنده خدا بد بیراه نمیگه وقتی من ابتداییترین عمل وبلاگ نویسی را بلد نیستم چطوری میتونم قلم خودمو با استادیدی چون شخص شما قیاص کنم؟؟

به هر حال بهتون بابت این شاهکار خلقتی که در وجودتون نهاده شده تبریک میگم

مرسی

niki

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 9 آبان 1392 7:18:30 AM

سلام استاد. مثل همیشه زیبا و گیرا. این قدر سیگار نکشید! چیز مشترک شما نوشته های شما سیگار و عشق هست. جفتشون مضرند ولی لااقل سیگار میتونه تا ابد بمونه !!! ممنون