×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× im only responsible for what i say not for what you understand
×

آدرس وبلاگ من

cardinal.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/cardinal2

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

...

وقتی جاده های گوناگونی در برابرت باز می شود

و نمی دانی کدام یک از آنها را درپیش بگیری٬

بی گدار به آب نزن و به طور اتفاقی یکی از آنها را انتخاب نکن.

بنشین و منتظر بمان.با همان اعتماد عمیقی که روز تولدت برای اولین بار نفس

کشیدی٬ نفس بکش و اجازه نده هیچ چیزی تمرکزت را از بین ببرد.

هم چنان در انتظار باقی بمان.حرکت نکن و در سکوت به صدای قلبت گوش بده.

زمانی که قلبت با تو صحبت کرد٬ برخیز و به آن سویی که می گوید٬ برو

برو به آنجا كه دلت ميگويد

چهارشنبه 7 آذر 1391 - 4:36:30 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

https://www.asheghedaryaa.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 7 آذر 1391   7:39:16 PM

مسئله يا مشكل هميشگي قرار گرفتن سر دو راهي ، تصميم ، انتخاب !! كه همه ما در طول زندگي بارها تجربه اش مي كنيم ،ولي رعايت تمام اين حالات كه در اين پست گفته شد هميشه آسون نيست!! اصلا گاهي فرصتش نيست!! گاهي در اين انتخاب تنها نيستيم ،، گاهي هم تفاوت راهها و مسير ها زياد  نيست ، ولي همين سادگي در دل اين پيچيدگي ، اون رو در زندگيمون با ارزش و با اهميت مي كنه و شايد به جرات بشه گفت همين مسئله ساده ، سرنوشت ، شغل ، آينده و بود و نبود مارو رقم مي زنه ، گاهي وقت ها هم اونقدر مردد مي مونيم كه براي مدتي اون رو بايگاني ميكنيم ولي در اين حالت مسئله مهمتري يعني عامل  زمان مطرح مي شه كه حتي در بعضي موارد ثانيه ها تعيين كننده هستند. ممنون از انتخاب ظريف و آموزنده مطلبت

آهنگ متن وبلاگ فوق العاده هست و هميشه منو ياد صحنه تلخ كور شدن ميشل ميندازه كه بقيه داستان رو تراژيك تر مي كنه



http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 7 آذر 1391   7:12:31 PM

درود هر دو اخرین پستت را خوندم و لذت بردم : برو انجا که دلت فرمان میدهد ، وای چه زیباست این مخوزیک فیلم : میشل استروگف ، یک کاست عالی از موسیقی این سریال را داشتم / یک ساعته ، چندی سال قبل دوستی که در اوکراین زندگی می کرد و خانمش دکتر اوکراینی بود امدند خونه ما مادر زنش چشمش منو پسندیده بود(خانم دکتری که رئیس بیمارستان در اوکراین بود) داماد و دخترش را فرستاد پی نخود سیاه و دو روزی موند پیشم و با هم والس می رقصیدیم و انقدر از این موزیک خوشش امده بود که دامادش گرفت ببرد کپی بکند و اصلش را هم نیاورد و منو از شنیدن مجددش محرومم ساخت یادم باشه از مستر گوگل دانلودش بکنم سپاس

آخرین مطالب


جان من است او


big bang


فانتزی بُعد یازدهم


its a mans


it takes



infinity


اولین قانون جهان


soridan


fantasy


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

661455 بازدید

263 بازدید امروز

721 بازدید دیروز

5428 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements