اي ساربان، اي کاروان
ليلاي من کجا مي بري
با بردن ليلاي من
جان و دل مرا مي بري
اي ساربان کجا مي روي
ليلاي من چرا مي بري
در بستنِ پيمان ما
تنها گواه ما شد خدا
تا اين جهان، بر پا بود
اين عشق ما بماند بجا
اي ساربان کجا مي روي
ليلاي من چرا مي بري
تمامي دينم، به دنياي فاني
شراره عشقي، که شد زندگاني
به ياد ياري، خوشا قطره اشکي
به سوز عشقي، خوشا زندگاني
هميشه خدايا، محبت دلها
به دلها بماند، بسان دل ما
که ليلي و مجنون فسانه شود
حکايت ما جاودانه شود
تو اکنون زعشقم گريزاني
غمم را ز چشمم نمي خواني
ازاين غم چو حالم نمي داني
پس از تو نمونم براي خدا
تو مرگ دلم را ببين و برو
چو طوفان سختي ز شاخه غم
گل هستي ام را بچين و برو
که هستم من آن تک درختي
که در پاي طوفان نشسته
همه شاخه هاي وجودش
زخشم طبيعت شکسته
اي ساربان، اي کاروان
ليلاي من کجا مي بري
با بردن ليلاي من
جان و دل مرا مي بري
اي ساربان کجا مي روي
ليلاي من چرا مي بري
661194 بازدید
2 بازدید امروز
721 بازدید دیروز
5167 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian