خدابدون هیچ جسمی
وقتش را بیهوده در اطراف بهشت تلف می کند
دوست داردسیگارش رادر حالیکه را دود کند
یا بسیار دور از آنجا
ناخن انگشتش را بجود
خدا تن به بهشت داده
اما مشتاق زمین است
همان زمین با غارهای کوچک خواب آلودش اش وپرنده
که بر پنجره ی آشپزخانه استراحت می کند
حتی اگر قاتلینش مثل صندلی های شکسته ردیف بشوند
حتی اگر نویسندگانش با مته های دستی
روحشان را سوراخ کنند
حتی اگر دوره گردها حیواناتشان را برای طلا معامله کنند
حتی اگرنوزادان برای پارازیت هاشان
دماغشان را بالا بکشند
خانه ی رعیتی
سفیددرست عین یک
استخوان
در مزرعه ی ذرت نشسته است
حتی اگر پیکره ها
زندگی بی همسری اش را بدزدند
او اما بیشتر از همه به بدن ها حسودی می کند
اوکه هیچ کالبدی ندارد
چشمها مثل سوراخ کلید باز و بسته می شوند
و هرگز فراموش نمیکننند
هزاران چیز را ثبت می کنند،
جمجه ها هم با مغز مارماهی شکلشان
لوح جهان...
استخواها با مفاصلشان،
برای هر حیله ای که می سازند می شکنند
اندامهای تولید مثل
شن های ابدیت
و البته قلب...
که جریانات رامی بلعد
و آنها را به خارج از پاکیزگی تف می کند
او چندان به روح حسودی نمی کند
او تمامی ِ روح است
او اما دوست دارد در کالبدی خانه کند
و زوال بیابد
و آن را به حمام ببرد
حالا
و
همیشه آن سکستون
.
با سلام و عرض ادب
وقتی شعرا رو خوندم احساس کردم سواد ادبیم نم کشیده .متن های ادبی که از زبانهای خارجی به فارسی برگردان میشن معمولا معنی و مفهوم اولیه شون رو از دست می دن
زحمت کشیده بودی
خسته نباشی
651251 بازدید
48 بازدید امروز
353 بازدید دیروز
1123 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian